تو هماني ?ه دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان يافت همانندش را
 

منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
 

از رقيبان کمين ?رده عقب مي ماند
هر که تبليغ کند خوبي دلبندش را
 

مثل آن خواب بعيد است ببيند ديگر
هر که تعريف کند خواب خوشايندش را
.
مادرم بعد تو هي حال مرا مي پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
 

عشق با اينکه مرا تجزيه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرايندش را
 

قلب من موقع اهدا به تو ايراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پيوندش را
 

حفظ کن اين غزلم را که به زودي شايد
بفرستند رفيقان به تو اين بندش را :
 

منم آن شيخ سيه روز که در آخر عمر
لاي موهاي تو گم کرد خداوندش را

کاظم بهمني


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Andrea دهکده لوازم ارايشي شعرهای صلواتی نمونه سوالات آزمون استخدامی بانک ها cfstore برترین چهره ها يک اس ام اس وان پيامک هاي بامزه